drkwtv2008



تا پیش از این داستان دو نسخه قبلی سه گانه God of War را با یکدیگر مرور کردیم. اکنون خواهیم دید که سرنوشت کریتوس و خدایان المپ در نبردی نهایی با مداخله تایتان ها چگونه رقم خورد.

داستان بازی God of War 3 دقیقا از نقطه ای شروع می شود که وقایع نسخه دوم بازی پایان یافت. در صحنه ابتدایی روایتی از جانب زئوس را شاهد هستیم که درباره سرکشی کریتوس صحبت می کند، کسی که اکنون فرماندهی ارتش کوچکی از تایتان ها را بر عهده دارد و با استفاده از قدرت خواهران سرنوشت، از جنگ بزرگ نجات یافته اند. ساکنان کوه المپ به سرعت عازم نبرد می شوند؛ هلیوس (Helios) ارابه الیمپوس را می راند، در حالی که زئوس نظاره گر است هرمس (Hermes) به سوی قله های المپ می شتابد، هرکول (Hercules) مامور می شود که به همراه نیروهایش به سمت کارزار برود، هادس (Hades) برمی خیزد و در هیبت دیو مانند خود با تایتان های زیادی گلاویز می گردد و پوزیدون (Poseidon) نیز با استفاده از نیروی آب های تحت فرمان خودش، از بلندای المپ به پایین می پرد و ضربه مرگباری را به سینه اپیمتئوس (Epimetheus) تایتان وارد می سازد. او سپس خود را به شکل یک موجود آبی عظیم الجثه درمی آورد و اسب هایی از جنس آب ایجاد می کند تا در نبرد به خدایان کمک کنند. حضور پوزیدون به عنوان مهم ترین تهدید در نبرد، که تا بدین جای کار تایتان های بسیاری را از پای درآورده است و به زودی سراغ گایا نیز خواهد رفت، کریتوس را بر آن داشت تا با خدای دریاها وارد نبرد شود. کریتوس پوزیدون را در چنگال گایا گرفتار می کند و موفق می شود ضربات مهلکی را به خدای دریا وارد کند و او را به مکان دیگری پرتاب می کند. پوزیدون اکنون از هیبت خدایی خود خارج شده است. پس از پیکار مختصری که این دو با یکدیگر داشتند، کریتوس در نهایت بی رحمی خدای دریا را به زانو می افکند، چشمانش را از حدقه بیرون می آورد و گردنش را می شکند. در آخر خدای مغلوب را به قعر دریا پرت می اندازد. با مرگ پوزیدون، تحولاتی ناگهانی در دریاها رخ می دهد و سطح آب ها افزایش می یابند به طوری که سیلی عظیم تمام دنیا را فرا می گیرد و به جز آن هایی که بر فراز المپ بودند، تمام ساکنان جهان از بین می روند.

پس از نابود کردن پوزیدون، گایا و کریتوس به بارگاه زئوس می رسند، جایی که پادشاه خدایان خشمگینانه منتظر ورود کریتوس است. زئوس در یورشی با استفاده از یک صاعقه بخش اعظم دست گایا را قطع می کند و دو دشمن خود را به بخش های پایین تر المپ می فرستد. (کریتوس احتمالا با استفاده از پشم زرین (Golden Fleece) بخش زیادی از قدرت صاعقه را دفع می کند و زنده می ماند) در حالی که گایا در تلاش است دوباره از المپ صعود کند و به سمت زئوس بازگردد، کریتوس با استفاده از شمشیر المپ در تقلا برای بالا رفتن از پشت گایا است، اما گایا کریتوس را از این واقعیت آگاه می کند که او تنها ابزاری برای انتقام تایتان ها از زئوس بوده و اکنون که آن ها به زئوس نزدیک شده اند، ارزشی برایشان ندارد. پس گایا کریتوس را رها می کند تا زندگی اسپارتان فریب خورده پایان یابد. کریتوس که در آب های رودخانه ها و غارهای رود Styx شناور است به زندگی خود می اندیشد و تصمیم می گیرد یک بار دیگر از دست هادس بگریزد و زئوس را نابود سازد. در مسیر خود به سمت تالار هادس، پس از آنکه تقریبا تمام قدرتش به وسیله ارواح استیکس (The Dead Souls of Styx) بلعیده شد، کریتوس با هیبت جدیدی از آتنا مواجه می شود که ادعا می کند به بعد جدیدی از وجودیت رسیده و قصد دارد کریتوس را در مسیر انتقام گیری یاری کند. آتنا سلاح های جدیدی را در اختیار کریتوس قرار می دهد تا با استفاده از آن ها از عالم مردگان و دشمنانی که در مسیرش قرار دارند نجات یابد. همچنین آتنا به کریتوس می گوید که وظیفه بعدی او یافتن و خاموش کردن آتش المپ است تا از این راه زئوس را یک بار برای همیشه شکست دهد.

کریتوس مسیر خود در جهان مردگان را به پیش می گیرد و چند روح گمشده را مشاهده می کند، با Statues of the Judges در عالم مردگان مواجه می شود و با هفائستوس (Hephaestus) ملاقات می کند. هفائستوس کریتوس را با اسرار المپ و زئوس آشنا می کند. کریتوس نوشته هایی اسرارآمیز برروی زمین می بیند و متوجه می شود که راجع به افرادی از گذشته وی هستند. بالاخره کریتوس وارد کاخ هادس می شود و تابوت پرسفون (Persephone) را پیدا می کند که توسط هادس نگهداری می شود. سپس مبارزه کریتوس درون غاری تاریک با خدای دنیای مردگان آغاز می شود. هادس پابه پای کریتوس مبارزه می کند تا اینکه اسپارتان موفق می شود کلاه خود هادس را از سرش جدا کند و سلاح هایش را از او بگیرد و سپس با استفاده از چنگال های هادس (Claws of Hades) این خدا را نیز از بین می برد و روح او را جذب می کند. کریتوس با استفاده از یک دروازه هایپریون (Hyperion Gate) از جهان مردگان می گریزد و سفر خود به نوک المپ را در پیش می گیرد، با این تفاوت که این بار هم در مقابل زئوس و هم در مقابل تایتان ها قرار خواهد گرفت. کمی بعد کریتوس با هلیوس که بر ارابه خود سوار بود مواجه می گردد و موفق می شود که با دستانش سر خدای خورشید (The Sun God) را از بدنش جدا کند و سر هلیوس را بدست می آورد. کریتوس با قطع کردن پاهای هرمس چکمه های هرمس را از آن خود می کند. سپس به طرز بی رحمانه ای برادر ناتنی خود یعنی هرکول را می کشد و Nemean Cestus را به دست می آورد، گردن هرا (Hera) را به دلیل توهین به پاندورا می شکند. پاندورا مخلوقی از هفائستوس و کلید خاموشی آتش المپ و آشکار کردن درونش بود. پس از آن، خدای جنگ افرودایت و خادمانش را ملاقات می کند. سپس در کوه تارتاروس (Tartarus) با استفاده از شمشیر المپ سر کرونوسِ تایتان (Cronos) را می شکافد و در گام بعد هفائستوس را از بین می برد و با این کار تازیانه نمسیس (Nemesis Whip) را به دست می آورد. بعد از این درگیری ها کریتوس به نبرد با اسکورپیوس (Skorpios)، ملکه اسکورپیون ها می پردازد و در نهایت به همراه پاندورا به تالار آتش می رسد. در اینجا تنها شخص زئوس است که در مقابل او قرار می گیرد.

زئوس مانع رقم خوردن تقدیر پاندورا می شود و به نبرد با کریتوس می پردازد. پادشاه خدایان ضربات سنگینی را به کریتوس وارد می کند اما ناگهان تغییری رخ می دهد. پاندورا به این دلیل خلق شده بود که کلیدی برای گشودن صندوقچه پاندورا باشد که در میان شعله های آتش المپ قرار داشت و او ناچار بود خودش را فدا کند تا کریتوس بتواند صندوقچه را باز کند. کریتوس بر اثر تحریک زئوس که به او می گوید: <<این بار دیگر تصمیم اشتباهی اتخاذ نکن>> پاندورا را رها می کند و با نهایت خشم به زئوس یورش می برد اما بر اثر خاموش شدن آتش انفجاری رخ می دهد. کریتوس یک بار دیگر، همانند بازی اول صنوقچه را باز می کند و متوجه می شود که چیزی درون آن قرار ندارد. زئوس به خاطر شکستی دیگر او را مسخره می کند و به مکانی دیگر تلپورت می شود تا نیروی خود را بازیابد، در همین حین خشم کریتوس شدیدتر از همیشه شده است. پدر و پسر در مکانی دیگر یکدیگر را ملاقات می کنند اما قبل از آن که پیروز این نبرد مشخص شود، زمین توسط گایا که بار دیگر برخواسته ویران می شود (تصور می شد که گایا در طول نبرد کشته شده و همین امر خشم دیگر تایتان ها نسبت به کریتوس را برانگیخت) گایا با لرزشی که ایجاد می کند زئوس و کریتوس را به درون بدن خود میفرستد و آن دو در درون سینه گایا و نزدیک قلب او با یکدیگر مبارزه می کنند. زئوس و کریتوس جان گایا را از قلب او می آشامند و در نهایت زمانی که کریتوس با شمشیر المپ زئوس را به قلب گایا صلیب می کند، گایا نیز جان خود را از دست می دهد و زئوس نیز به نظر کشته می شود.

کریتوس در میان زمین نابود شده به هوش می آید و زئوس را می بیند که به برروی یک صخره مصلوب شده است. اسپارتان شمشیر را بدون هیچ احساسی بیرون می کشد. زمانی که کریتوس قصد دارد آنجا را ترک کند غافل از آنکه روح زئوس هنوز زنده است و با نفرتی که نسبت به پسر ناخلف خود دارد به سمت کریتوس یورش می برد و ظاهرا تمام قدرت و نیروی اراده و خشم او را می بلعد و کریتوس را در کابوسی آکنده از ترس و حس شکست رها می کند تا بمیرد. کریتوس قبل از مرگ و با راهنمایی پاندورا که روحش هنوز در کنار کریتوس قرار دارد، در درون خود گذری از زندگی اش را مشاهده می کند. و شروع به مشاهده چیزهای می کند که روحش را آزار می دهد. روح زئوس همانند آرس (خدای جنگ در بازی اول) قصد دارد با استفاده از همین رویاها کریتوس را نابود کند. کریتوس بر این احساسات غلبه می کند و با حسی از امید برمی خیزد و به زور روح زئوس را به بدنش باز می گرداند. سپس با دستان خالی ضربات مرگباری را به زئوس وارد می کند تا به نظر برسد که سلطه اولمپ برای همیشه پایان یافته باشد.

آتنا برای تبریک پیروزی کریتوس ظهور می کند و از او تقاضا می کند قدرتی که از صندوقچه به دست آورده است را به او تحویل دهد اما کریتوس به آتنا می گوید که درون صندوقچه خالی بود. آتنا کریتوس را به دروغ گفتن متهم می کند زیرا وقتی که شر تایتان ها را برای اولین بار درون صندوقچه قرار داد، برای اطمینان قدرتمندترین سلاح جهان یعنی امید را نیز در صندوقچه نهاد تا در مقابل نیروی شر قرار بگیرد. او از کریتوس این قدرت را درخواست می کند و مدعی می شود که امید متعلق به اوست. اکنون که جهان از شر پاک شده است او با استفاده از قدرت امید دوباره دنیایی تحت حکمرانی خودش خواهد ساخت. اتنا متوجه می شود زمانی که کریتوس برای بار اول صندوقچه را گشود، نیروی خدایان اولمپ مخصوصا زئوس را احاطه کرد و نیروی خیر و امید درون کریتوس قرار گرفت. امید در زیر آواری از خشم، نیاز به انتقام و گناه قرار گرفته بود و زمانی که کریتوس بالاخره توانست به خاطر گذشته اش خود را ببخشد این نیرو نیز رهایی یافت. آتنا باز هم تقاضا می کند که کریتوس قدرت را به او تحویل دهد اما کریتوس امتناع می ورزد و شمشیر اولمپ را درون بدن خود فرو می کند. که در نتیجه آن نور آبی رنگ عظیمی آسمان را احاطه می کند و به تمام بشریت نیروی امید را می بخشد. آتنا خشمگین شده و ادعا می کند که انسان نمی داند با نیروی امید چه کند. او شمشیر را از بدن کریتوس بیرون می کشد و به او می گوید که از تصمیمش ناامید شده است. کریتوس زیرلب می گوید که هیچ دینی بر گردن ندارد. (در ابتدای بازی دوم نیز این جمله را شنیده بودیم)

در پایان و پس از تیتراژ، مشاهده می کنیم از مکانی که بدن کریتوس روی آن قرار داشت، جریان خون از روی صخره می چکد. این صحنه یادآور تلاش او برای خودکشی در بازی اول است.


البته باید در نظر داشت این نوشته اندکی هم شامل اسپویلر خواهد بود لذا خواندن آن به دوستانی که توفیق بازی یا اتمام دو سری آخر این عنوان را نداشته و مصمم به انجام آن قبل از تجربه Lords of Shodow 2 هستند توصیه نمی شود.زیرا این سری همواره در بخش داستان پردازی بسیار قوی بوده و داستان های آن بسیار پر پیچ و خم و حماسی هستند.حال این شما و آنچه در این سری گذشت:

۱-انجمن برادران روشنایی در اقدامی احمقانه اربابان سایه را آزاد نمود:

ماموریت گابریل بلمونت تا قرن یازدهم آغاز نمی شود.داستان اصلی بازی چندین قرن قبلتر توسط انجمن برادران روشنایی آغاز می شود.این سازمان که توسط ۳ قهرمان مقدس خدا تاسیس شده،ماموریت مبارزه با اهریمن و ایجاد تعادل بین خیر و شر در جهان را بر عهده دارد.برای انجام این کار این سه نفر با از دست دادن حالت انسانی خود به بهشت رفتند تا مبارزه با اهریمن را از آنجا رهبری کنند.

متاسفانه نیروی بصیرت آنها عواقب غیر منتظره ای هم داشت.مشخص شد نیروی پاکی و درستی از وجود آنها از بین رفته و با از بین رفتن این نیرو، وسوسه ها و بدی ها جای آنها را گرفتند.این شد که این موجودات شرور که با نام اربابان سایه شناخته شدند،در سودای حکومت بخش های وسیعی از اروپای آن زمان را با ارتش های هیولایی خود تسخیر کردند.این سه نفر کسانی نبودند جز: کورنل، کارمیلا و زوبک.

۲- گابریل توسط انجمن برادران روشنایی به ماموریت فرستاده می شود:

جهان هنگامی که گابریل در قرن یازدهم ظاهر می شود مکانی بسیار سخت برای زندگی انسانها شده; هیولاها بر بخش های بزرگی از زمین یکه تازی میکنند و طلسمی شوم باعث گیر افتادن ارواح در برزخ و عدم عروج آنان از این جهان شده است و سه ارباب سایه هیچ زمان تا این اندازه قدرتمند نبوده اند.انجمن گابریل را برای پیدا کردن Pan که موجودی قدیمی و دانا است میفرستد تا راه چاره را از وی جستجو کند. Pan پس از ملاقات با گابریل به وی توانای صحبت با روح همسر مقتولش،ماری را میدهد و ماری به وی میگوید تنها راه شکستن این طلسم توسط اربابان سایه رقم می خورد.بنابرین گابریل راهی سفری میشود تا اربابان سایه را پیدا کند و طلسم را بشکند.

۳- سفر طولانی گابریل برای یافتن ماسک مقدس آغاز می شود:

گابریل برای یافتن اربابان سایه از جوانترین آنها; کورنل شروع میکند که رهبر لایکان ها (گرگینه ها) است. برای یافتن وی گابریل که باید از شهر Agharta که توسط لایکان ها نابود شده عبور کند.وی در این مسیر با دختری بنام کلادیا که در حقیقت قرن ها سن دارد و محافظ وی همسفر می شود.اما ناخواسته، کابریل کنترل خود را از دست داده و دخترک را به قتل می رساند و محافظش را هم نابود می کند.با نابودی محافظ کلادیا،گابریل قدرت خاصی در دستش پیدا میکند که با آن کورنل را شکست داده و اولین تکه ماسک مقدس را پیدا میکند; ماسکی که توانایی برگرداندن همسرش(در کل هرکسی که صاحب ماسک اراده کند) به زندگی را دارد.

اکنون توجه گابریل معطوف به کارمیلا; دومین ارباب سایه و رهبر خون آشام ها است و در این راه با زوبک متحد شده و نمی داند زوبک خود موسس اصلی اربابان سایه است.پس از نجات یک روستا از تهاجم خون آشام ها،گابریل به تنهایی به قصر کارمیلا رفته و در آنجا با دختر کارمیلا،لاورا که قدرتی خاص هم دارد روبرو می شود.وی سرانجام کارمیلا را هم به قتل رسانده و دومین تکه ماسک مقدس را بدست می آورد.

۴- چهره واقعی زوبک آشکار میشود:

در ادامه این سفر طولانی، گابریل توسط پیزرن جادوگری بنام بابایاگا برای پیدا کردن آخرین تکه ماسک مقدس به سرزمین مردگان فرستاده می شود. ورود به این سرزمین توسط زنده ها ممنوع است و باعث می شود Pan عصبانی شده و به شکل جنگجوی نقره ای دربیاید تا گابریل را مجازات کند;هرچند کشته میشود.در نهایت گابریل توسط آخرین ارباب سایه;زوبک غافلگیر شده و به قتل میرسد.اما وی با دعای همسرش به زندگی دوباره باز میگردد و برایش آشکار میشود که این زوبک بوده که کنترل روان گابریل را در دست گرفته و وی را مجبور به قتل همسرش و کلودیا کرد.

۵-شیطان از نقشه خود سخن می گوید:

زوبک آخرین قطعه از ماسک مقدس را در دست داشت و دوقطعه دیگر هم به راحتی توسط گابریل برایش فراهم شدند.وی فرض میکرد که دیگر جاودانه شده و خبر نداشت که تمام مدت در پس پرده این شیطان بوده که برای این ماسک نقشه ها کشیده.شیطان با قدرت خود زوبک را (ظاهرا) نابود می کند تا بتواند با این ماسک به مکان طرد شده خود;بهشت وارد شود.اما گابریل که با دعای همسرش و خواست خدا قدرتی دوباره گرفته و شیطان را شکست می دهد و صاحب ماسک می شود.هرچند به دلیل مخالفت همسرش و تقدیر الهی، وی از ماسک برای احیای ماری استفاده نمی کند و فقط طلسم گرفتاری ارواح را می شکند.در اینجا روح ماری و کلادیا و بسیاری دیگر آزاد شدند که به بهشت بروند.

۶- گابریل انسانیت خود را فدا می کند تا بشریت را نجات دهد:

ظاهرا هنوز چیزی برای گابریل تمام نشده،هنوز مشکل بزرگتری هست که روح وی را می خراشد و آن آزاد شدن فراموش شده که هیولایی بسیار قدرتمند است می باشد.این هیولا توسط اربابان تاریکی در زیر قلعه قدیمی کارمیلا زندانی شده و در حال جستجوی راهی برای بازگشت به سطح زمین و نابودی بشر است.گابریل توسط خون آشام جوان; لاورا از این مساله اطلاع حاصل می کند و با کمک وی به لایه درونی قلعه نفوذ می کند.وی برای این کار چاره ای جز کشتن لاورا و خوردن خون وی برای تیدیل شدن به خون آشام و بدست آوردن قدرت مبارزه با فراموش شده ندارد. فراموش شده اکنون فاصله زیادی با آزادی ندارد و تنها مانع روبرویش سدی جادویی است که توسط اربابان سایه ایجاد شده بود.وی از قدرت ماورایی خود استفاده میکنه تا سد را بشکند که توسط گابریل شکست خورده و گابریل این نیروی ماورایی را جذب کرده و به فناناپذیری فراموش شده برای همیشه پایان میدهد.هرچند خودش که به دراکولا تبدیل شده اکنون فنا ناپذیر شده و درد و رنج های درونی وی تا ابد با او خواهند بود.

۷-گابریل و پسرش با هم دشمن می شوند:

موقعی که گابریل به فناناپذیری می رسد پسرش ترور که قبل از مرگ ماری در اختفا و بدون اطلاع گابریل به دنیا آمده بود، مسیر دیکری در پیش می گیرد.این داستان که در Mirrors Fate بیان شد نشان می دهد چگونه ترور توسط انجمن برادران روشنایی تعلیم یافته و بزرگ شده و پدرش را قاتل مادرش و یک جنایتکار می داند.ترور پس از بلوغ همسرش سیفا و پسرش سیمون را رها کرده و به برای انتقام مرگ مادرش به قصر دراکولا می رود.قصه رستم و سهراب اینجا تکرار شده و گابریل پس از کشتن پسرش و پی بردن به هویت او،نیروهایش را برای نابودی انجمن برادران روشنایی می فرستد.سیفا در این حمله کشته شده و سیمون به غاری پناه برده و راه پدرش در انتقام از پدربزرگش را پیش میگیرد.

۸- وقت انتقام سیمون فرا می رسد:

سیمون سالها توسط جنگجویان کوه نشین پرورش می یابد و آماده انتقام می شود.از طرفی روح پدرش ترور هم وی را همراهی میکند.البته سیمون نمیداند روحی که وی را در این انتقام جویی همراهی می کند پدرش است زیرا روح ترور بدلیل تنها گذاشتن سیفا و پسر خردسالش در رنج و عذاب درونی است و وی از فرط خجالت و شرمندگی خود را با نام آلوکارد به پسرش معرفی میکند.اما در پس نبرد دراکولا مخفی شده و اثری از وی بدست نمی آید.بنابراین آلوکارد(ترور) از پسرش جدا شده و منتظر بازگشت دراکولا می ماند

۹-ملاقات دوباره زوبک با گابریل:

هم اینک گابریل سالهاست که خود را در کلیسایی مخفی کرده توسط زوبک با استایلی امروزی غافلگیر می شود.زوبک علاوه بر اینکه به گابریل پیشنهاد خلاصی از درد و رنج ناشی از فناناپذیری را میدهد به وی خبر میدهد شیطان که روزی شکست خورده و خرد و ناچیز شده بود دوبارب در پی یافتن راهی برای ایجاد بلوا و آشوب در بین زمینیان است و تنها گابریل است که در نقش دراکولا می تواند جلوی وی را بگیرد.پس از این پیشنهاد گابریل در پرده ای از دود ناپدید می شود تا ما را برای دیدن ادامه داستان در Castlevania:Lords of Shodow 2 بیش از پیش مشتاق کند

منبع:http://atila.blog.ir


حدود ده سال از جنگی که میان نیرو های شیطانی و نیرو های خوب در گرفته بود می گذرد.جنگی که نیرو های شیطانی به راه انداخته بودند و می خواستند شهر انسان ها یعنی Azeroth را نابود کنند.اما با اتحاد انسان ها و Elf ها و حتی گروهی از orc ها به نام Tauran جنگ به نفع نیرو های متحد و خوب تمام شد.اما این پایان جنگ نبود.طبل های جنگ باز هم به صدا در آمد و جنگ دیگری آغاز شد اما این بار تنها انسان ها در خطر نبودند بلکه همه در خطر بودند و باید در این جنگ شرکت می کردند تا بتوانند دنیای خود را نجات دهند و به مقاصد خود برسند.

وارکرافت نام بازی رایانه ای از نوع بازی های استراتژیک و محصول کمپانی بلیزارد است. نام این بازی در فارسی به <<هنر جنگ>> ترجمه شده است. این بازی تحول شگرفی را در سبک بازیهای رایانه ای بوجود آورد و نسخه اول آن در نوبه خود شاهکاری در سری بازیهای رایانه ای بود. مبارزه در دنیای وارکرفت تمام نسخه های این بازی از بهترین بازیهای سال و زمان خود بوده اند و هستند. اساس این بازی بر اساس افسانه های اروپایی پایه ریزی شده است. نژادها و مکانهای تخیلی از ویژگیهای این بازی است. اولین نسخه آن در سال ۱۹۹۴ با عنوان Warcraft: Orcs amp; Humans تحت سیستم عامل داس روانه بازار شد، که در زمان خود انقلابی در زمینهٔ بازیهای استراتژیک برپا کرد. پس از موفقیت نسخه اول، شرکت بلیزارد در سال ۱۹۹۵ نسخه دوم بازی را با عنوان Warcraft II: Tides of Darkness تحت سیستم عامل ویندوز ۹۵ تولید کرد، که موفقیت نسخه اول را تکرار کرد. سپس در سال ۱۹۹۶، نسخه گسترش یافته Warcraft II را با عنوان Warcraft II: Beyond the Dark Portal عرضه کرد. با گسترش شبکه جهانی اینترنت، نسخه تحت شبکه جهانی این بازی نیز در سال ۱۹۹۹ با عنوان Warcraft II: Battle.net Edition روانه بازار شد. نسخه سوم Warcraft تحت عنوان Warcraft III: Reign of Chaos در سال ۲۰۰۲ تولید و عرضه شد که به موفقیت چشمگیری دست یافت و بازی سال شناخته شد. در سال ۲۰۰۳ و در پی تکمیل موفقیتهای قبلی Warcraft III: The Frozen Throne به عنوان نسخه گسترش یافته عرضه شد. این بازی یکی از مهم ترین بازیهای حال حاضر جهان به شمار می رود و در مسابقات ورزشهای الکترونیکی همواره حضور دارد و بازیکنان حرفه ای آن از این راه کسب درآمد میکنند. سرعت بالا در تصمیم گیری، تصمیمهای مناسب و عکس العملهای سریع استراتژیکی از عوامل مهم موفقیت در این بازی به شمار میروند. این بازی فشار فکری زیادی بر بازیکن وارد می کند و می توان آن را با ورزشی مثل شطرنج مقایسه نمود. در سال 2004 شرکت بلیزارد بازی چند نفره آنلاین (MMORPG) جهان وارکرافت (World of Warcraft) را روانه بازار کرد که تا به حال با استقبال بیش از 9 میلیون مشترک در سر تا سر جهان در سال 2006 مواجه شده است .

منبع:http://atila.blog.ir

در بازی world of warcraft دو گروه اصلی هستند که همواره با هم در حال جنگ میباشند و هر کدام نژادهای خاص خود را دارند .


این بازی توسط Naughty Dog (سازنده بازی Jak amp; Daxter) در حال ساخت است و قرار است تا به وسیله Sony روانه ی بازار شود و به سبک اکشن سوم شخص ماجرایی همراه با مایه های یک بازی Tactical-Shooter می باشد. تصور یک بازی با حرکات Lara Croft با محیطی شبیه Far Cry ولی به مراتب کامل تر را بکنید آن بازی Uncharted: Drakersquo;s Fortune هست.

داستان این بازی این بازی حول پیدا کردن یک گنج باستانی اسپانیایی در یک مکان بومی میگردد. شخصیت بازی دارای صورتی گرد ، موهایی تمیز سیاه رنگ ، یک شلوار جین گپ و به اسم Nathan Drake می باشد که در واقع یک Indiana Jones مدرن هست. گنجی که Nathan دنبالش می باشد برایل جد بزرگش Sir Francis Drake هست که در سال ۱۵۹۶ به خاطر خون ریزی داخلی فوت کرده و همراه با آن راز گنج پنهانش هم فراموش شده است ولی Nathan در پی پیدا کردن این گنج هست که به احتمال زیاد در جزیره ای در اقیانوس آرام مدفون شده ، جزیره ای که Nathan در آن با ان دریایی و افراد سودجو مبارزه می کند.بازی با یک دمو شروع میشه که در اون Nathan Drake و Elena Fisher در هواپیما خود هستند که ناگهان هواپیماشان توسط ان دریایی مدرن شلیک میشود و هر کدام از آن ها به منطقه ای سقوط می کنند که در این لحظه هدف اصلی شما پیدا کردن Elena است و سپس پیدا کردن گنج. وقتی آن دمو تمام شود کنترل Nathan به دست بازیباز قرار می گیرد و میتوان با حرکت دادن آنالوگ شخصیت بازی رآ حرکت داد و از جزییات بازی لذت برد. عظمت گرافیکی این بازی زمانی مشخص خواهد شد که وقتی به آسمان نگاه میکنید ابر های حجم دار را می بینید ، سپس دودی که به صورت ریل تایم طراحی شده و مسیر سقوط هواپیما را نشان میدهد (پس باید این دود را دنبال کرد). یک نکته جالب در مورد این بازی آن است که ناتان پس از زمین خوردن لباسش خاکی شده یا پس از رفتن در آب لباسش به طرز زیبایی خیس شده و از لباسش قطرات آب به زمین میچکند. همچنین تمامی حرکات او به زیبایی تمام طراحی شده اند. نکته جالب دیگر این که گردنبند و کوله پشتی ناتان با حرکت کردن او به صورت واقع گرایانه تکان می خورند.
نه تنها شخصیت های اصلی به زیبایی طراحی شده اند بلکه دشمنان هم از طراحی فوق العاده ای برخوردارند. برای مثال هیچ دو دشمنی در بازی شبیه به هم نیستند. در این بازی Nathan توانایی شکستن قفل ها با شلیک اسلحه، هول دادن تخته سنگ ها برای رد شدن از پرتگاه ها یا پرتاب اونها بر سر دشمنان، پریدن از صخره ای به صخره دیگر، استفاده از طناب برای رد شدن از پرتگاه ها و قابلیت قفل کردن روی دشمن هنگام تیر اندازی را دارد، همچنین برای Nathan هزارها Animation طراحی شده تا در بازی حرکات تکراری از او شاهد نباشید. نکته جالب دیگر اینکه شرکت سازنده اظهار داشته است که هیچ لوکیشنی از بازی تکراری نبوده و همچنین بازی دارای جزییات فراوانی هست برای مثال تقریبا در طول هر مرحله از بازی هیچ دو درختی شبیه هم نیستند (البته این گفته غیر به نظر می رسد و بیشتر برای تبلیغ بازی بوده است).

Covering یا پناه گرفتن در این بازی همانند بازی بزرگ GOW نقش اساسی دارد و تقریبا به همان اندازه در گیم پلی بازی موثر است. Nathan در حال دویدن توانایی جاخالی دادن از تیر دشمنان را داراست و همچنین در بیشتر درگیری ها از پناه گرفتن پشت هر چیزی کمک می گیرد. Nathan همچنین می تواند به صورت مخفیانه مراحل را طی کند و بی سروصدا مراحل را طی کند ولی با اولین بی دقتی ان دریای خبر دار شده و مثل مور و ملخ ازهمه جا به Nathan حمله خواهند کرد. Nathan همچنین می تواند با غلت خوردن از یک پناهگاه به پناهگاه دیگر برسد.
همه چیز در این بازی به صورت مجزا طراحی شده و به همین دلیل در هنگام بازی کردن احساس راه رفتن روی یک Texture ساده و صاف و صیقلی را نخواهید کرد بلکه احساس راه رفتن در یک جنگل واقعی رو میکنید. Naughty Dog همچنین یک فیزیک خارق العاده و جالب برای ldquo;آبrdquo; طراحی کرده است که حس واقعی غوطه ور شدن در آب را به شما میدهد که به لطف Cell قابل پردازش هست. نکته جالب آخر اینکه کنترل Nathan در هوا و هنگام پریدن با قابلیت سنسور حرکتی Sixaxis قابل تغییر است. در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت که Uncharted: Drakersquo;s Fortune را می توان یکی از بازی های فوق العاده برای کنسول PS3 دانست و ضمنآ باید گفت که هنوز زمان دقیقی برای انتشار آن تعیین نشده است .

یکی از شرکت های وفادار به سونی که تا به حال با بازی های زیبای خود نقش به سزایی در محبوبیت کنسول های این شرکت داشته Naughty Dog است . این شرکت خوش آوازه و مشهور در زمان PS1 است با سری بازی های Crash bandicoot کمک شایانی به سونی برای مقابله با نینتندو و شخصیت افسانه ای این شرکت یعنی ماریو . بدون شک Crash یکی از محبوبترین شخصیتها در زمان PS1 بود.

در زمستان وقتی که سرفرانسیس در یک از دنیا رفت یک دنیا افسانه و ماجرا جویی از او باقی ماند . در نزد مردم انگلیس او یک قهرمان بود ماجراجویی که دور تا دور گیتی را با کشتی پیموده بود یک ناخدا و کاپیتان که تعداد زیادی از کشتی های ناوگان اسپانیا را غرق کرد یک شوالیه که مستقیما از دستان ملکه الیزابت به این عنوان نایل شداما در نزد دشمنان او یک قاتل بی رحم بود که بنادر و مستعمرات آنها را نابود میکرد یک دریایی که مدام گنجینه ها و مواد غذایی و جواهرات آنها را چپاول میکرد به هر حال او هر چه که بود ??? سال پیش بدن بی جانش بر روی ارشه کشتی اش در ساحل پاناما افتاده بود و دورانش به سر رسید اما افسانه ها در مورد او بسیار بیشتر شد داستان گنج های مخفی او که هر کس را برای جست و جو آنها وسوسه میکند .

Nathan Drake شخصیت اصلی بازی که شباهت اسمی او به شخصیت اول بازی Resistance نیز جالب توجه است خود را یکی از نوادگان فرانسیس درایک میداند او حالا یک ماجرا جو است که قصد دارد به دنبال به مقبره افسانه های جد خود برود افسانه ای که میگویند در قبر او نقشه هایی وجود دارد که میتواند صاحب نقشه را به شهر گمشده و افسانهای الدورادو برساند جایی که یکی از بزرگترین گنج های عالم مخفی شده است به همین علت ناتان با یک فیلم ساز مستند به نام النا فیشر همراه میشود تا به پاناما رفته و مقبره جد خود را پیدا کند ناتان تابوت جد خود را در اعماق دریا میابد اما به جای جنازه یک دست نوشته در تابوت قرار دارد که حاکی از این است که سر دریک در آن زمان ها نمرده و به جای آن در یکی از ماجرا جویی هایش به آمازون سفر کرده است قبل از این که آنها بتوانند چیزهای بیشتری بفهمند کشتی آنها مورد هجوم یک دسته دریایی مدرن قرار میگیرد این جا است که بازی باز اولین اکشن بازی را تجربه میکند پس از مدتی درگیری سولیوان با هواپیما خود به آنها کمک میکند تا از مهلکه بگریزند .در اعماق آمازون ناتان و دوستانش یک زیر دریایی آلمانی را پیدا میکنند که خدمه آن به طرز وحشیانه ای کشته شده اند مدارکی در آنجا وجود دارد که آنها را رهسپار جزیره ی فراموش شدنی ای در اقیانوس آرام میسازد . ناتان و النا با هواپیما به این جزیره سفر میکنند اما هواپیما مورد هملی افراد ناشناس قرار گرفته و م هر دو مجبور به پریدن به بیرون از هواپیما با چتر نجات میشوند . پس از بیرون پریدن هر یک در گوشه ای از جزیره پریده و همدیگر را در همین ابتدای راه گم میکنند در ادامه ناتان متوجه میشود که جزیره مقرر اختفای یک گروه مافیای قاچاق اسلحه است و تعداد بسیار زیادی مزدور در جزیره حضور دارند مزدوران اصلا از حضور ناتان در جزیره خوششان نیامده و در صدد نابودی او بر می آیند اما او در خرابه های این جزیره به دنبال چیزی است که سر دریک به خاطر او وانمود به مرگ کرده بود یک گنج مرموز و روییایی .

ماجرایی که خواندید مربوط به آخرین اثر ND است که کارگردانی آن را ایمنی هنیگ بر عهده دارد ایمنی هانینگ کارگردان بازی طراح سابق شرکت Crastal Dyanamics و بازی Soul Reaver بوده است . چندین سال از صنعت بازی سازی میگذرد و تا به حال روی چندین عنوان بزرگ کار کرده است با این حال کمتر از او صحبت شده است. او کسی است که پشت داستان های فوق العاده و حماسی Legacy Of Kain قرار داشته و حالا نبوغ و استعداد خود را به ND آورده و در حال حاضر روی Uncharted کار میکند . یک بازی متفاوت و جالب که شما را به ماجرا جویی به اعماق جنگل های آمازون به شخصیت های بی نظیر می برد در کنار داستان این بازی سه شخصیت محوری هم وجود دارد .

برخی Uncharted را مخلوتی از Indiana Jones و Tomb Raider و Gears Of War چرا که ND قول مبارزات و تیراندازی های به مراتب عمیق تر و بهتر از Tr را داده است . البته سطح مبارزات تا آن جایی که در دموی بازی دیدیم به آنجایی نرسیده که بخواهیم آن را با Gears Of War مقایسه کنیم اما وجود برخی از شباهت ها باعث شده تا چنین مقایسه ای انجام شود

Uncharted یک بازی سوم شخص است که اوان و مدیر کل ND سه خصوصیت گیم پلی آن را این گونه بیان میکند: تیر اندازی . مبارزات تن به تن . پیمایش.

منبع:http://atila.blog.ir


سرانجام انتظار چندین ساله طرفداران به پایان رسید و نام Grand Theft Auto V وارد لیست اچیومنت ها و تروفی های کنسولمان شد. به همین علت دیگر نمی خواهیم سر شما را با توضیحات بیشتر و از این جور حرف ها که آخرین قسمت این سری کی منتشر شده و چه عملکردی داشته ( به دلیل این که دیگر همه شما با GTA آشنا دارید) درد بیاوریم و یکراست سراغ نقد این عنوان جهان آزاد می رویم. راک استار در طول یکی دو سال گذشته، قول ها و ادعاهای زیادی در مورد بازی خود داشته و حال باید دید سرانجام این همه امید راک استار به کجا رسیده است.

این گروه خشن

بیایید برای یک بار هم که شده دموهای پر تعدادی که در سری GTA همیشه وجود داشته است را این بار در GTA V تا آخر ببینیم، چرا که در این صورت است که متوجه جذاب بودن داستان خواهید شد. داستانی طولانی و پرفراز و نشیب که با شخصیت ها و دیالوگ های جذاب شما را با خود همراه می سازد و دیالوگ هایی که بین شخصیت ها رد و بدل می شود به قدری پخته و البته همراه با چاشنی طنز کار شده که به عمیق تر بودن سه شخصت بازی و راحت ارتباط برقرار کردن شما با آن ها بیش از بیش افزوده است.

به هر حال داستان بازی در ابتدا با یک پیش زمینه ما را به نه سال قبل باز می گرداند، جایی که مایکل، ترور و دو همدستان دیگرشان در حال سرقت از یک بانک می باشند. اما در هنگام فرار از دست پلیس ها هر دو همدست مایکل و ترور کشته می شوند و مایکل نیز مرده فرض می شود و این در حالی بود که ترور باعث فرار مایکل شده است.

حال نه سال از آن وقایع گذشته و هر شخصیت به راه خودش رفته است. مایکل تحت حفاظت افراد شاهد در آمده و با خانواده اش در لس سانتوس زندگی، حداقل از لحاظ خودش بدون خلافی به راه انداخته است. همسرش تنفر شدیدی از او دارد و از بین بچه ای خانواده نیز، دختر او یعنی تریسی آرزوی رفتن به تلویزیون را در سر می پروراند و پسرش جیمی هم یک تنبل به تمام معناست کهبازی های ویدئویی آنلاین تمام دغدغه جیمی است و تلاش های مایکل نیز برای ارتباط بیشتر با فرزندانش اصولا کار را بدتر می کند، چرا که در این خانواده هر کس ساز خودش را می زند! فرانکلین نیز یک راننده ماهر و فردی بلندپرواز است که البته تا به حال فرصتی برایش پیش نیامده تا توانایی هایش را به طور کامل نشان دهد. تا این که به دلیل اتفاقاتی ( به دلیل عدم اسپویلر گفته نمی شود) به زندگی مایکل کشیده شده و در نهایت مایکل که ارتباط با فرانکلین را در مقایسه با فرزندنش راحت تر می بیند، بی درنگ او را زیر پر و بال خود قرار می دهد. کمی بعد که مایکل متوجه خیانت همسرش شده، به وسیله فرانکلین به تعقیب فردی که مسبب این قضیه است می پردازند و خانه آن فرد را با خاک یکسان می کنند. ولی از بد حادثه این عمارت در واقع متعلق به یک قاچاقچی مکزیکی با نام Martin Madrazo بوده که حال درخواست غرامت از این دو نفر را دارد. مایکل هم که چاره ای برایش نمانده مجبور می شود که به دلیل پرداخت بدهی هایش به این فرد یک بار دیگر به کار سابقش یعنی سرقت این بار با همکاری فرانکلین بازگردد.

و پس از آن به ترور، همکار و دوست سابق مایکل می رسیم که در حال حاضر در شمال شهر لس سانتوس زندگی می کند. ترور دارای شخصیت پردازی فوق العاده و صد البته وحشتناک است، یک روانی به تمام معنا که از نتیجه ترکیب هوش بالا و جنون به دست آمده است. خشن و بی رحم از خصوصیات او می باشد و دیوانه بودن او به شکلی است که باعث شده دو شخصیت دیگر در مقایسه با ترور افراد خوبی به نظر برسند! صدای استثنایی به همراه انیمیشن جالبش، باعث شده تا ترور را یکی فراموش نشدنی ترین شخصیت بازی ها ویدیویی تاریخ نامید. ترور نیز که خبر سرقت از یک جواهر فروشی را شنیده، بدون لحظه ای شک کردن متوجه می شود که این کار تمیز از عهده هیچ کس بر نمی آید به غیر از مایکل، و به همین علت به لس سانتوس رفته و مایکل را پیدا می کند. حال یک بار دیگر این دو دوست سابق که البته رابطه شان پچیده تر از قبل شده به همراه فرانکلین گرد هم آمده اند تا یکی از جذاب ترین داستان های این سری را که همراه با شوخی های جالبی نیز می باشد روایت کنند.

باید به این نکته نیز اشاره کرد که شخصیت پردازی مایکل، ترور و فرانکلین بسیار عالی است.هر کدام از این سه نفر کاملا متفاوت تر از شخصیت های اصلی قسمت های قبلی Grand Theft Auto خواهند بود. مایکل نشان دهنده ی یک شخصیتیست که همیشه پیروزی را برای خود می خواهد و حال در تلاش برای سر و سامان دادن به اوضاع زندگیش است ، ترور نیز از آن دسته شخصیت هاییست که تکلیفش با خودش هم مشخص نیستو به معنای واقعی کلمه اگر دو دقیقه نگاهش کنی حس خواهی کرد که می خواهد تا جایی که می خوری کتکت بزند ! فرانکلین نیز کسی است که هرگز تا قبل از اتفاقات بازی در معرض واقعی زندگی جرم و جنایت قرار نگرفته است و حال تلاش می کند که از چنین مخمصه ای بیرون آید که خوب تلاشش بی فایده است.

البته با تمامی این وجود ایراداتی هم در داستان وجود دارد که می توان به آن خرده گرفت، به عنوان مثال فرانکلین که ادعای اخلاق مداری دارد، در یکی از ماموریت هایش باید عکس های خصوصی یک بازیگر را به دست آورد که کاملا خلاف آن چیزیست که خود راک استار از این شخصیت تعریف کرده است یا زمانی که ترور، مایکل را پس از نه سال ملاقات می کند، علی رغم عصبانیتی که ترور از مایکل دارد، ولی در کمال تعجب بلافاصله دوباره با یکدیگر همکاری می کنند که به نظر می رسد قدری عجولانه بر روی این بخش ها کار شده است.

به لس سانتوس خوش آمدید :

مطابق دیگر قسمت های این سری، این شهر بازی است که ستاره اصلی GTA V می باشد. لس سانتوس ما را دعوت می کند که درجهان پر از جزییات خود و با دستاوردهای بسیار زیاد و چیزهای دیگرش، فاز جدیدی از ماجراجویی های خودمان را آغاز کنیم. البته مسلما کیفیت این شهر به مانند تریلر های بازی نیست، ولی لحظات ناب بسیار زیای در بازی وجود دارد که شما را میخکوب می کند.این لحظات ناب می تواند شامل طلوع زیبای آفتاب از پشت یک کوه هزاران ساله، مسابقه دادن در فاضلاب های حومه لس سانتوس در هنگام غروب دلنشین خورشید و یا فقط به سادگی می تواند در زمان سوئیچینگ واقع بینانه بین شخصیت ها باشد که ساختمان های مایل ها دورتر را نیز به وضوح به تصویر می کشد.

تنوع در عابرین پیاده و شلوغی خیابان ها در GTA V بسیار بیشتر از قسمت های پیشین شده و ساختمان های بزرگ و کوچک به همراه پیاده روهای زیبا و خیابان هایی که از شدت تمیزی برق می زند همگی نشان دهنده ی تقلیدی واضح از شهر لس آنجلس می باشد. در هنگام صبح وقتی به خیابان ها می رویم، مردمانی را می بینیم که در انتظار رسیدن اتوبوس برای شروع یک روز کاری دیگر هستند. اما نکته ی جالب تر اینجا است که در جای جای کوچه های بازی هر فضای آن توسط مغازه ها ، مردم و وسایل نقلیه اشغال شده است و سر و صدایی که مدام به گوش می رسد باعث شده تا شهر بسیار زنده به نظر برسد.

به هر گوشه ای که نگاه کنیم صدها نفر از مردم مشغول کسب و کار هستند و فروشگاه ها در تمامی مناطق بازی وجود دارند. سینما ها و بیلبوردهای تبلیغاتی را نیز نباید از یاد برد. ولی اینجزئیات شگفت انگیز بازی همچنان ادامه دارد. به عنوان مثال اتوبوس های توریستی در مکان های بازی وجود دارند که اگر سوار آن ها شوید شما را به تور تفریحی برای دیدن خانه های مشهورVinewood خواهند برد. پوستر فیلم هایی که بر روی دیوار ها چسبانده شده و مردمانی که درتئاتر های خیابان لباس های خنده دار به تن خود کردند نیز ، گوشه ی دیگری از جزییات بالای بازی را می رساند. کمی بعد وقتی راهمان را به سمت روستاها کج می کنیم، کشاورزی و کسب و کاری که در روستاها برای مردمان این خطه وجود دارد را می بینیم که کسب و کارشان نقش مهمی برای اقتصاد پویای جامعه دارد.

سواحل بازی یکی از زیباترین مناطق لس سانتوس است. شن و ماسه های ژولیده شده ، آب آرام دریا به همراه نور خورشیدی که بر روی آب تابیده لحظات بسیار زیبایی را به وجود آورده است. همچنین باید به فیزیک امواج بازی هم اشاره کرد که واقعا بهترین در میان دیگر بازی ها و کلا در میان این نسل می باشد. در این آب ها هم قایق های تفریحی کوچکی اغلب وجود دارند که در حال گشت و گذار می باشند.حتی با اکتشافات بسیار زیاد هم سخت است که بتوان در مورد مساحت زیر آب ها قضاوت کرد ، اما سفر در زیر آب یکی از بخش هایی است که به هیچ وجه نمی توان از تجربه ی آن گذشت. در زیر دریاها ماهی ها و مقدار زیادی از ه ها وجود دارند که طعم چشیدن گوشت انسان را می خواهند ! باید به یاد داشته باشید که دریا محیطی آرام نیست و از این گونه خطرات مانند روبرو شدن با ه ها اغلب وجود دارد و همچنین شما باید تجهیزات درستی برای رفتن به زیر آب ، مثلا اکسیژن کافی داشته باشید.

در زبر دریاها هم می توان کشتی های باری قدیمی را دید که مرجان ها آن ها را به احاطه ی خود درآورده اند. در هنگام نزدیک شدن به این کشتی ها ممکن است که غواصان دیگری را هم جلوتر از خود ببینید ، زیرا شما تنها کسی نیستید که به دنبال پیدا کردن گنج ها در این کشتی های غول پیکر می باشید. به هر حال ارزش پول حتی برای یک فرد عادی در بازی نیز بسیار بالا می باشد. جالب اینجاست که در این منطقه از بازی ( زیر آب ) هیچ گونه کمک خاصی وجود ندارد. در GTA V و در زیر آب باید هر گوشه ای را بگردید تا به گنج های بازی که شامل پول ، طلا و هر چیز با ارزشی است دست پیدا کنید و همچنین باید سریع نیز باشید زیرا ممکن است اکسیژنتان تمام شود.


در هنگام دعوا، سگتان را برای حمله بفرستید و در سه سوت جنازه تحویل بگیرید!

انتقال بین شخصیت های بازی بسیار نرم و روان می باشد . با فشار دادن یک دکمه ای خاص نمایی بالا از نقشه نمایان خواهد شد و شهر بازی به مانند Google Earth-style برایتان به نمایش در خواهد آمد. بعد از نشان دادن نقشه ی بازی از نمایی بالا شما می توانید سه شخصیت خود را از هر گوشه و کناری که هستند پیدا کنید. البته اگر زمانی سه شخصیت بازی نزدیک به هم باشند این انتقال بین شخصیت ها سریع تر شکل خواهد گرفت. همچنین در بعضی مواقع نیز انتقال بین شخصیت ها به صورت خودکار انجام می گیرد ، به عنوان مثال زمانی که هر سه شخصیت در حال انجام دادن یک ماموریت باشند ، این تغییر شخصیت ها به صورت خودکار خواهد بود. جالب تر اینجاست که اگر زمانی شخصیت های بازی مایل ها از یکدیگر دور باشند ، اگر بخواهید هر کدام را انتخاب کنید این انتقال مقداری طول خواهد کشید تا این راه یک روش هوشمندانه برای پنهان کردن بارگذاری های بازی باشد.

هر شخصیت نیز دارای مهارت های ویژه ای می باشد که باعث شده هر کدام از آن ها در مقایسه با یکدیگر متمایز باشند. اول به سراغFranklin ( فرانکلین ) می رویم . وی زمانی که در هنگام رانندگی کردن است این قابلیت را خواهد داشت که زمان را برای مدت آهسته ای کند کند. شاید با خود بگویید که این ویژگی به چه دردی می خورد ولی اگر زمانی که یک دو جین ماشین پلیس در تعقیب شما می باشند و احتیاج به یک فرار سریع دارید با آهسته کردن زمان تونایی فرانکلین ارزش خودش را به شما نشان خواهد داد.Trevor ( ترور ) را نیز باید یک دیوانه بنامیم ! وی دارای حالتی با نام دیوانگی است که به او این توانایی را می دهد که میزان آسیب پذیری ضرباتش بر روی دشمنان دو چندان شود ، همچنین ترور از ضربات منحصر و تمام کننده های بسیار خشنی نیز بهره می برد. در نهایت به آخرین عضو این گرو کله خراب ! با نامMichael ( مایکل ) می رسیم . وی ظاهرا عاقل ترین فرد در میان دو شخصیت دیگر است و همچنین یک جنایتکار حرفه ای هم می باشد و به مانند مکس پین ، مایکل می تواند از ویژگی bullet time استفاده کند. باید به این نکته نیز اشاره کرد که استفاده از این ویژگی های منحصر به فرد این سه شخصیت محدودیت هایی را هم دارا است و پس از مدتی نوار این ویژگی ها با استفاده از آن خالی خواهد شد ، ولی نگران نباشید زیرا پس از مدتی دوباره به آرامی شارژ می شود.


شکار حیوانات یکی دیگر از لذت بخش ترین کارهای بازی است.
البته اگه دیر بجنبید، شما به جای این شیر کوهی پخش زمین خواهید شد!

شهری با جزییات فراوان :

اما مسلما هر جهانی هر چه قدر که می خواهد بزرگ باشد، بدون داشتن کارهای خاصی برای انجام دادن بی فایده خواهد بود. در این جاست که GTA V ارزش های خود را نشان می دهد و با یادگیری از اشتباهات GTA IV، در شهر لس سانتوس کارها و چیزهای بی شماری برای انجام دادن و یا فقط برای دیدن وجود دارد، به گونه ای که حتی باعث می شود مدتی طولانی دست از ماموریت های اصلی و فرعی بکشید و فقط به گشت و گذار در شهر بپردازید.این چیزهای متنوع می تواند شامل انجام دادن مینی گیم هایی از جمله تنیس و یوگا گرفته تا رقابت های سه گانه و مسابقه دادن در جاده های خاکی Blaine County و یا حتی چتربازی و شکار حیوانات برای به دست آوردن پول باشد و به قدری طراحی لذت بخشی دارند که ممکن است تعجب کنید که چگونه یک ساعت از وقت شما به سرعت صرف انجام دادن بازی تنیس گذشته است.

سپس هزاران موارد جمع کردنی در گوشه و کنار نقشه و ماموریت های فرعی به مانند Red Dead Redemption یا حوادث اتفاقی برایتان نمایش داده می شود که بعضی از آن ها کوتاه و نسبتا ساده است و البته این ماموریت های فرعی تنوع بسیار زیادی را هم دارا هستند تا باعث بشود که شما همیشه برای انجام دادن ماموریت های فرعی بازی اشتیاق داشته باشید. بعضی از ماموریت های فرعی بازی به مانندRed Dead Redemption با شکل علامت سوال در کوچه و خیابان های بازی وجود دارند. در چنین ماموریت هایی افرادی در انتظار شما هستند تا برایشان کار خاصی انجام دهید. از این دست ماوریت ها می توان به پیدا کردن فرد گم شده ای ، گوشمالی دادن به چند نفر ، پیدا کردن اشیایی خاص و بیشتر اشاره کرد. جالب اینجاست که پیش می آید که اتمام بعضی از ماموریت های فرعی چند روزی هم ( به لحاظ روز های بازی ) طول بکشد. مثلا برای پیدا کردن یک فرد گم شده باید به دنبال سرنخ ها بروید که چند روزی از وقت شما را خواهد گرفت. از آن گذشته ممکن است حوادث اتفاقی نیز به یک باره در کنار شما ظاهر شوند. مثلا در یک لحظه متوجه می شوید فردی در حال کتک خوردن از دیگران است و در این بین می توانیم تصمیم بگیریم که به او کمک کنیم یا خیر. یا در لحظه ای دیگر، ی کیف پول فردی را سرقت می کند و شما با پس گرفتن کیف پول و بازگرداندن به صاحب اصلیش می توانید اعتبار خوبی به دست آورید. البته این ها تنها قطره ای از ماموریت های بی کران اتفاقی و فرعی بازی می باشد. مسلما با انجام دادن چنین ماموریت هایی پولی نیز دریافت خواهید کرد که بستگی به سخت بودن و آسان بودن آن ماموریت ، مقدار پولی که به شما تعلق خواهد گرفت متفاوت خواهد بود.

خوشبختانه نکات طنز بیشتری نیز در بازی وجود دارد. شاید GTA 4 برای عده بسیاری یک تجربه بیش از حد غم انگیز بود و نیکو بلیک اصولا از آن دسته افرادی نبود که بتوانیم چندان با او ارتباط برقرار کنیم. جدی بودن در کارهایش و همچنین لحن خشن نیکو شاید جزو بخش هایی نبود که عده بسیاری از طرفداران این سری در انتظار آن بودند. خوشبختانه GTA V از چنین قاعده ای پیروی نمی کند و اگر شما جزو آن دسته از افرادی بودید که آدم کشی جزو فعالیت های مورد علاقه تان در GTA بوده و به انجام دادن قتل های بی معنی ساعت ها علاقه داشتید و فریادهای دیوانه وار مردم جزو موارد مورد علاقه شما بود، GTA V همان عنوانیست که به دنبال آن می گردید. چرا که همه ما به نوعی عاشق قتل های بی معنی هستیم، درست است ؟

چه خبر از ماموریت ها؟! :

ماموریت هایی اصلی که پایه های GTA V را می سازد بسیار متنوع تر از قبل شده است و تقریبا در هر ماموریت کاری متفاوت را انجام خواهید داد. البته برخی از ماوریت ها به خصوص در اوایل، بیشتر در مورد معرفی ویژگی ها و عناصری که در این عنوان جهان آزاد وجود دارد و یا رانندگی از نقطه A به B می باشد، که مسلما چندان جالب نیست. چرا که قطعا گیمری را نمی توان پیدا کرد که یک نسخه از GTA را بازی نکرده باشد و نداند که چگونه می توان مهمات یا لباس خرید و حرف کلی این است که اصولا نیازی نیست که همیشه یک بخش آموزشی برای چنین کارهایی وجود داشته باشد.

اما نا امید نشوید، چرا که بعد از گذشت چند ساعت از بازی، GTA V تازه ارزش اصلی خود را در ماموریت های جذاب و دیدنی ارایه خواهد داد و نه تنها کاملا انعطاف پذیر تر از GTA 4 می باشد، بلکه راک استار دست شما را در نحوه پیش برد بسیاری از مراحل کاملا باز گذاشته است. مثلا می توانید با استفاده از قرار دادن بمب های c4 برای دشمنان تله بگذارید و پس از آن به یک منطقه امن رفته و با استفاده از تک تیرانداز به بمب ها شلیک کنید و یک آتش بازی حسابی به راه بیندازید. یا اگر به چنین روش های پر سر و صدایی علاقه ندارید، روشی به مانند یک شبح بهترین گزینه است و برای بازیکنانی که علاقه ندارند در هنگام انجام دادن ماموریت ، پلیس های سمج و دشمنان زیادی وجود داشته باشد مخفی کاری بسیار هیجان انگیز خواهد بود. اما مسلما لذتی که در انجام دادن ماموریت هایی سه نفره وجود دارد، اوج طراحی مراحل یک بازی جهان آزاد می باشد. مثلا در یکی از ماموریت ها، مایکل باید به ساختمانی نفوذ کند، فرانکلین تک تیر انداز باشد و ترور هم با هلکوپتر، مایکل را فراری دهد که نقش همکاری در چنین ماموریت هایی باعث شده تاآزادی عمل شما در این بازی بسیار زیاد باشد. در این بین چک پوینت های بسیار خوبی نیز در مکان های درستی گنجانده شده، تا دیگر به مانند قسمت های گذشته با نا امیدی بسیار ماموریتی را از اول شروع نکنید.

بدون شک ویترین اصلی ماموریت های بازی، مربوط به سرقت ها می باشد که فوق العاده لذت بخش هستند. سرقت های زیادی اعم از بزرگ و کوچک وجود دارد که شما با آن ها درگیر خواهید بود. تغییر در بین شخصیت های بازی در ماموریت های سرقت GTA V اهمیت اصلیش را به شما نشان خواهد داد. شما می توانید هر کدام از شخصیت ها را به صورت دستی کنترل کنید و یا این وظیفه را به هوش مصنوعی بسپارید. هر چندکه در بعضی اوقات این خودبازی است که تصمیم می گیرد که کنترل کدام شخصیت را در دست بگیرید. در طول انجام دادن مینی سرقت های بازی شما می توانید برای شناسایی نشدن ماسک های مختلفی را مثل میمون ، جمجمه و بیشتر را به صورت خود بزنید. انتخاب های دیگری نیز در بازی گنجانده شده ، مثلا شما می توانید به دلخواه خودتان انتخاب کنید که وسایل نقلیه ای که باید با آن از صحنه ی جرم فرار کنید به چه شکل باید باشد. البته سرقت های کوچک فقط برای یادگیری می باشند و اشتباه در آن چیزچندان مهمی نیست.

اما در مورد سرقت های بزرگ قضیه بسیار فرق می کند. یک اشتباه حتی از نوع کوچکش در چنین سرقت هایی نتیجه ای جز شکست را به ارمغان نخواهد آورد. شما قبل از هر سرقت بزرگ باید اول برنامه های خودتان را بشناسید یا به قول معروف تکلیفتان را با خودتان مشخص کنید. باید بفهمید که به چه سلاح هایی نیاز دارید و روش درست را برای موفقیت در این سرقت های بزرگ انتخاب کنید. مثلا باید بدانید که آیا این سرقت احتیاج به خشونت دارد یا مخفی کاری را می طلبد و یا تاکتیک درست در این سرقت حرف اول را می زند ؟ این ها تنها گوشه ای از انتخاب های شما می باشد. البته تنها این نیست و در سرقت های بزرگ قطعا این سه شخصیت بازی یعنی مایکل ، فرانکلین و ترور نخواهند توانست به موفقیت چندان زیادی دست پیدا کنند. اما نگران نباشید ، زیرا می توانید در سرقت های بزرگ برای خود افراد دیگری هم البته از نوع مناسبش را استخدام کنید. اگر پول کم تری برای استخدام افراد خرج کنید طبیعی است که افراد نه چندان حرفه ای به استخدام شما در خواهند آمد. در عوض دست و دلبازی بیشتر و پرداخت پولی بیشتر باعث می شود که شما افراد حرفه ای مانند راننده ها ، مردان مسلح و تکنسین ها را برای خود استخدام کنید. همچنین این افراد حرفه ای به شما برای پیدا کردن بهترین روش در سرقت ها نیز کمک شایانی خواهند کرد.

چه خبر از پیشرفت ها؟!

درگیری های بازی با اسلحه نیز از حالت خشک قسمت قبلی درآمده و شباهت های بسیاری به Max Payne 3 دارد.این بار انتقال بین کاور های بازی بسیار سریع تر شده و به لطف سبک بازیGears of War شما هم اکنون در میدان نبرد دید بهتری نسبت به محیط خواهید داشت. البته متاستفانه ایرادی که همچنان در این سری وجود دارد، مربوط به تنظیم درجه دیوین شخصیت شما است که به سه بخش آرام، نسبتا سریع و سریع تقسیم می شود. ولی نکته منفی اینجاست که باید برای حداکثر سرعت دویدن همچنان دکمه ای خاص را به سرعت و پشت سر هم فشار بدهید، که مسلما تکرار مکرر آن بعد از مدتی باعث خستگی دستان خواهد شد و مشخص نیست که چرا راک استار همچنان علاقه ای به استفاده از یک سیستم دویدن ثابت در این سری ندارد.

هوش مصنوعی شهروندان بازی نیز در سطح قابل قبولی قرار دارد و بهبود قابل توجهی نسبت به قسمت پیشین داشته ( به گونه ای که حتی اگر به مرم فحش بدهید، آن ها با پلیس تماس می گیرند!) و همچنین کم پیش می آید که دشمنی با صورت به سمت شما بشتابد یا در هنگام کاور گرفتن نصفی از بدنش معلوم باشد. در مورد پلیس ها نیز چنین مسیله ای صدق می کند و کافی است که تعداد ستاره های پلیسی که در تعقیب شما هستند بیشتر شود، تا عذاب واقعی را در برابر چشمان خود ببینید! و از زمین، آسمان و هر جا که فکرش را بکنید پلیس ها بر سرتان آوار خواهند شد. هر چند که هوش مصنوعی افراد آمبولانس همچنان عجیب و غریب می باشد. به گونه ای که برای رسیدن به فرد زخمی، هر جنبنده ای که بر سر راهشان قرار بگیرد را با ماشین زیر می کنند و یا پیش می آید که در کنار فرد زخمی توقف می کنند و بدون آن که حتی پیاده شوند، گازش را می گیرند و در افق ها ناپدید می شوند! این که چرا هنوز سعی در برطرف کردن این مشکل نشده سوالیست که به نظر نمی رسد که خود راک استار هم برای آن جوابی داشته باشد.

سیستم رانندگی بازی نیز طبق معمول خوب کار شده و همچنین فیزیک واقع گرایانه ای را هم در هنگام برخورد ماشین ها با یکدیگر شاهد خواهیم بود. در کل همان طور که می بینید گستردگی و آزادی عمل شما در این بازی بسیار زیاد است و مطمئنا پرداختن به تمامی جزئیات و قابلیت های بازی در اینجا میسر نیست، ولی سعی شده که به صورت کلی به همه آن ها اشاره کنیم. باید اذعان کرد که ادعای اولیه Rockstar بیراه نبوده است.گیم پلی GTA V به طور خلاصه چکیده تجربه ۱۳-۱۲ ساله Rockstar در بازی های Open World است و با مجموعه ای بسیار غنی از نظر حجم محتویات، می توان آن را کامل ترین بازی این شرکت نامید.

گرافیک :

از نظر جلوه های بصری،GTA V یکی از بهترین های سال ۲۰۱۳ است. اگر یادتان باشدRed Dead Redemption یکی از بهترین گرافیک های سال ۲۰۱۰ را داشت و اوج هنرنمایی راک استار در فیزیک عالی بازی بود. واکنش دشمنان به اصابت گلوله به اعضای مختلف بدن متفاوت بود و تخریب پذیری و پراکنده شدن اشیا به هوا فوق العاده بود. این بار هم به لطف استفاده از موتور فیزیک RAGE شاهد فیزیک عالی در GTA V هستیم و اغراق نیست اگر بگوییم فیزیک بازی حتی بسیار بهتر ازRed Dead Redemption شده است! واکنش نسبت به محل اصابت گلوله بهتر ازRed Dead Redemption شده و صحنه افتادن دشمنان از پشت بام ها بعد از اصابت گلوله به پایشان فوق العاده است . متأسفانه تنها اشکال این قسمت عدم واکنش مناسب خود سه شخصیت های بازی نسبت به تیر خوردن است که در مورد جان مارستون هم درRed Dead Redemption به چشم می خورد(و همین طور در مورد بسیاری از بازی ها). حتی اگر این سه شخصیت یک تکان کوچک هم می خوردند ما راضی بودیم! از نورپردازی حیرت انگیز GTA V نیز نباید بی تفاوت گذشت، به نوعی که به قدری طلوع یک خورشید و تشعشعات نور آن بر روی دریا زیبا می باشد که آرزو می کنید که هیچ وقت تمام نشود! البته صحبت از دریا شد، به جرات می توان گفت که دریای ارایه شده در GTA V، از لحاظ واقع گرایانه بودن، تاکنون در هیچ بازی دیگری ارایه نشده است و یکی از زیباترین منظره های مجازی نسل هفتم را به ارمغان می آورد.

استفاده از Euphoria برای انیمیشن های کارکترها و حتی حیوانات منجر به این شده است که با انیمیشن های بسیار سطح بالایی مواجه باشیم. نحوه حرکت انسان ها بسیار نزدیک به واقعیت است. انیمیشن های شلیک کردن، کاور گرفتن، بالا رفتن از پله ها و . همه عالی از آب درآمده اند. البته مثل بازی های گذشته راک استار، برخی مدل ها کمی مصنوعی هستند و به نظر می رسد هنوز راک استار دست به گریبان این مشکل قدیمیست. در برابر این مدل های بد، مدل های بسیار خوبی مثل مدل خود مایکل، ترور، فرانکلین و یا چندین شخصیت دیگر نیز به چشم می خورند. مدل سازی استثنائی و تحسین برانگیز حیوانات بازی را نیز نباید فراموش کرد. باز مثلRed Dead Redemption در GTA V، هم شاهد تکسچرهای بسیار خوب و هم تکسچرهای ضعیف هستیم که این تکسچرهای ضعیف به خصوص در لباس و چهره برخی از شخصیت های فرعی و بیشتر NPC های کم اهمیت تر(همان سیاه لشگر!) به چشم می خورد. طراحی ماشین ها دست کمی از طراحی شهر ندارد؛ تمامی اتوموبیل های این بازی همگی به بهترین نحو ممکن طراحی شده و نه تنها بدنه، بلکه داخل ماشینها از هر نظر طراحی با دقت و کاملی را دارند. همچونRDR افکت های مربوط به بارش باران بسیار چشم نواز است. در نهایت باید به افکت ذرات بسیار خوب بازی اشاره کرد که زمانی که نارنجکی را زیر یک ماشن بیندازید و چند ثانیه ای بعد شاهد تکه تکه شدن آن باشید ارزش خودش را به شما نشان خواهد داد. فریم ریت بازی نیز بر روی ۳۰ فریم استوار است که هر چند در بعضی لحظات پر زد و خورد و در هنگام راندن زیر دریایی، مقداری افت می کند، ولی در سطحی نیست که چشم گیر باشد.

در مجموع می توان به قطعیت گفت که راک استار انصافا در بخش گرافیک سنگ تمام گذاشته است. وقتی به گرافیک بازی با چنین وسعت نقشه و سطح جزییات فوق العاده نگاه می کنیم، انصافا بایستی که یک خسته نباشید جانانه به راک استار بابت خلق چنین عنوان حیرت انگیزی گفت. البته اندک باگ هایی در بازی وجود دارد ( نظیر رفتن یک فرد درون یک صندلی ! ) ولی به جرات می توان گفت که GTA V زیباترین بازی جهان آزاد این نسل را به ارمغان آورده است و انیمیشن های خیره کننده و بی نظیر و نرم هر سه شخصیت، به زیبایی های گرافیک بیش از بیش افزوده است.

موسیقی و صداگذاری :

وقتی صحبت از موسیقی و صداگذاری می شود، ایراد گرفتن از GTA V امری بسی محال است! یک بار دیگر راک استار توانسته ارزش های خود را در این بخش ثابت کند.از نظر صداگذاری شخصیت ها، افکت های صوتی و موسیقی با اثری ارزشمند روبه رو هستیم. تعداد افرادی که در مراحل voice acting شخصیت های بازی شرکت کرده اند همانند تعداد شخصیت های بازی پر تعداد است و خیلی کم پیش می آید که از میان هزاران شهروند عادی بازی، صحبت های تکراری به صورت پشت سر هم بشنوید. در این بین صدای هر سه شخصیت بازی نیز کاملا با آن ها هماهنگ بوده و صداهای محیط و حیوانات ، شلیک گلوله ، بارش باران ، رعد و برق، تیربار و توپ و صدای اگزوزی که از ماشین ها شنیده می شود بسیار خوب کار شده است.

طبق معمول نیز راک استار موسیقی های بسیار زیادی را در هنگام رانندگی کردن برای هر قشری آماده کرده است که گوش کردن به این موسیقی ها لذت فراوانی دارد. ولی مسلما اضافه شدن موسیقی ها به ماموریت های بازی، آن هم برای اولین بار در تاریخ این سری، توانسته لذت گیم پلیGTA V و صحنه های سینمایی بازی را دو چندان کند موسیقی های بسیار زیبا و حیرت انگیز آن است که به جرات می توان گفت که یکی از نقاط اوجGTA V همین کیفیت موسیقی های میخکوب کننده اش می باشد که به زیبایی هر چه تمام تر هیجان بخش های اکشن و پر زد و خورد با موسیقی های قوی ترکیب شده و متناسب با جو بازی می باشد و به هیچ وجه از شنیدن این موسیقی ها خسته نخواهید شد.

و.

GTA V در واقع همان چیزیست که GTA 4 باید می بود. جهان آن به هیچ وجه خالی نیست و شخصیت های بازی نیز دارای خصوصیاتی طنز و سرگرم کننده می باشند و به همان اندازه نیز گشت زدن در جای جای شهر لس سانتوس، حتی با پای پیاده نیز سرگرم کننده می باشد. درست است که GTA V در بعضی مراحل، کاملا به مانند قسمت های پیشین طنز آمیز نیست، ولی مسلما در سطحی فراتر از GTA ۴ قرار می گیرد.وقتی تمامی جوانب را در نظر می گیریم با اثر فوق العاده ای روبرو هستیم که از هر نظر پتانسیل این را دارد که به برترین بازی جهان آزاد این نسل و به طور کلی به یکی از برترین بازی های تاریخ تبدیل شود. داستان خوب، گیم پلی متنوع، گرافیک و موسیقی عالی در کنار صدها بخش مفرح دیگر ازGrand Theft Auto V اثری ساخته که تا مدت ها در یادها باقی خواهد ماند.

منبع:http://atila.blog.ir


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ کودک کتابخانه عمومی قائم آل محمد(عج) منے از سیاره‌ی دیگر، مریخ موسسه حقوقی پندار اطلاعات جدید غمخانه دل seohama فروشگاه علم فایل جمله هاي طلايي و مطالب گوناگون مطالب اینترنتی dazing